زندگی به رنگ آبی

ساخت وبلاگ

من چقدر دلم خونه ی پر نور و آفتاب گیر میخواد...خدایا برام مهیا کن ای خدای بزرگ...

این خونه اتاق خواباش پر نوووووووووور اما حال و آشپزخونه آفتاب گیر نیست..اکثر اوقات باید لامپ هاش روشن باشه...

گل های نازنینم اینجا حال خوبی ندارن مثل من...

زندگی به رنگ آبی...
ما را در سایت زندگی به رنگ آبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aabitarazasmand بازدید : 51 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 23:53

درسا از چهل روزگی لبخند زد.. الان هم در دو ماه و نیم ماهگی کلی صدا از خودش در میاره و خیلی دوست داره باهاش حرف بزنیم.. وقتی باهاش صحبت میکنیم غش میکنه از خنده اما بی صدا.. نمیدونم چرا خنده هاش بی صداست.. نفس مامان خیلی آروم شده خداروشکر.. فقط تو دو ماهگی شبا خیلی گریه میکرد.. تو ماشین خیلی گریه میکرد.. کلا همش گریه میکرد.. یا خواب بود یا گریه.. ولی خداروشکر دیگه تموم شد و آروم تر شده.. شبا چندساعت پشت هم آروم میخوابه.. منم می تونم استراحت کنم. زندگی به رنگ آبی...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی به رنگ آبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aabitarazasmand بازدید : 114 تاريخ : دوشنبه 28 شهريور 1401 ساعت: 22:01

چقدر خوشحالم چقدر انرژی بخش هست انسان اراده کنه کاری رو انجام بده و به هدفش نزدیک تر بشه.. رژیم و ورزش رو قول میدم تا آخر ادامه بدم.. رژیم من کم خوری نیست درست خوری هست.. ریزه خواری رو حذف کردم.. سعی میکنم با خوردن به اندازه مغزیجات انرژی بگیرم تا روند شیردهیمم مختل نشه.. من باید تا آخر مهرماه پنج کیلو کم کنم... بااااااااااااااید و بهش میرسم.. قووووووول میدم به بهار.. ***هر کاری که فکر میکنی درست هست و باید انجام بشه، همون لحظه انجام بده. *** یادت نره قانون دنیا اینه به اندازه تلاشت نتیجه میگیری*** اگه برای خودت احترام و ارزش قائلی و خودت رو دوست داری هر روز ورزش کن حتی در کمترین تایم.. زندگی به رنگ آبی...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی به رنگ آبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aabitarazasmand بازدید : 81 تاريخ : شنبه 26 شهريور 1401 ساعت: 21:37

انقدر این دنیا رو برای خودمون لعاب ندیم که وقتی چیزی بدست نمیاریم ناراحت شیم. زندگی به رنگ آبی...
ما را در سایت زندگی به رنگ آبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aabitarazasmand بازدید : 99 تاريخ : شنبه 26 شهريور 1401 ساعت: 21:37

یازده روز از زایمانم گذشت.. اسم دختر گلم رو به انتخاب پدرش درسا گذاشتیم. مادر شدن خیلی حس شیرینیه خداروهزاران مرتبه شکر.. *** درد بخیه های سمت راست امونم رو بریده.. کاش سزارین نمی شدم وحشتناکه.. خدایا کمکم کن زودتر خوب بشم. دوست دارم بیشتر برای پسرم وقت بذارم بیشتر باهاش بازی کنم. دلم میسوزه وقتی میاد بهم میگه مامان پس من با کی بازی کنم.. من تنهایی چکار کنم؟ باباش هم این روزها مشغول کارهاش هست و اصلا فرصت با هم بودن نداریم. *** دلم مامانم رو میخواد.. خیلی حس تنهایی دارم و فقط با آغوش مامانم آرام میشم.. کاش بودی مادر.. دلم برات مچاله است.. روحت شاد.. برام دعا کن زندگی به رنگ آبی...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی به رنگ آبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aabitarazasmand بازدید : 117 تاريخ : سه شنبه 28 تير 1401 ساعت: 12:36

از روزی که زایمان کردم من و درسا رو تخت میخوابیم.. محمدحسین و باباش روی تشک.. امشب محمدحسین هم خودش رو دعوت کرده رو تخت و اصرار که مامان من میخوام پیش تو بخوابم.. البته طفلی بچم چند شب میگه میخواد پیش من باشه اما بخاطر درد بخیه هام و اینکه میترسم نصف شب غلت بزنه رو دخترم قانعش کردم صبر کنه حالم بهتر بشه. الان که دارم طرف راست خودم رو نگاه میکنم اول دخترم کنارمه بعدش هم پسرم..این لحظه رو با هیچی عوض نمی‌کنم.. خدایا پناه بچه هام باش.. خودت حفظ شون کن برام.. یاد اون شبی افتادم که آبجی 1 با دوتا بچه هاش اومده بودن خونمون و منم هنوز بچه نداشتم.. دختر و پسرش دو طرفش خوابیده بودن و من چقدر کیف کردم و چقدر دلم بچه میخواست و چقدر همون صحنه رو که بچه های منم یه روزی کنارم آرامش داشته باشن.. خدایا ممنونم بی نهایت بخاطر همه مهربونی و رحمتت.. *** الهی بحق مولا علی علیه السلام ببخش به هر کس که دلش بچه میخواد  و نداره..  زندگی به رنگ آبی...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی به رنگ آبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aabitarazasmand بازدید : 113 تاريخ : سه شنبه 28 تير 1401 ساعت: 12:36

دختر قشنگ و تپل من ساعت ده و ده دقیقه صبح صبح روز سه شنبه چهارده تیرماه به دنیا اومد.. 

وزنش 4400 بود.. و سزارین شدم. قبلا نوشته بودم که منتظر یک دختر تپلی باید باشم.. 

خدایا شکرت که دخترم رو سالم به بغلم رسوندی.. الهی همه ی اونایی که منتظر فرزندن خدا چشم و دلشون رو روشن کنه.. 

*** ولی چقدر عمل سزارین وحشتناک درد داره.. روز اول که مردم و زنده شدم از درد.. امروز حالم بهتره.. 

زندگی به رنگ آبی...
ما را در سایت زندگی به رنگ آبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aabitarazasmand بازدید : 130 تاريخ : يکشنبه 19 تير 1401 ساعت: 18:16

هفته چهلم بارداریم سه شنبه تموم میشه و من هنوز زایمان نکردم.. آه ای دردها به سراغم بیایید.. *** نمیدونم چه ارتباطی بین طول سرویکس و باز شدن دهانه رحم هست.. طول سرویکس من 40 و دهانه رحم سه سانت باز شده اما خبری از انقباض های مداوم و منظم نیست.. از آمپول فشار می‌ترسم.. دوست دارم همه چیز طبیعی پیش بره.. ای خدای مهربان کمکم کن.. *** محمدحسین از دیروز یهویی پای چپش درد گرفته حالت رگ به رگ شده و بچم موقعی که سرویس بهداشتی میره میخواد بلند شه از درد فریاد میکشه و گریه میکنه.. هیچ کاری از دستم براش بر نمیاد.. طاقت درد کشیدنشم ندارم.. خدایا پسرم رو خوب کن.. الهی هیچ بچه ای هیچوقت درد نداشته باشه.. *** تو این وضعیت تصمیم گرفتم مربا آلبالو درست کنم.. میدونم اشتباه کردم.. و الان وقتش نبود.. خدا کنه جناب همسر کمکم کنه.. زندگی به رنگ آبی...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی به رنگ آبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aabitarazasmand بازدید : 110 تاريخ : دوشنبه 13 تير 1401 ساعت: 19:27

دخترم هنوز دنیا نیومده.. مامانم اگه زنده بود بهم میگفت بچه مثل میوه است هر وقت برسه میوفته.. امروز وارد هفته چهلم بارداری شدم.. دیگه خیلی حالم بد نیست منظورم بی حوصلگی های چند هفته پیش هست و روزشماری واسه رسیدن به پایان بارداری.. رفتیم بیمارستانی که قراره زایمان کنم.. خداروشکر مجهز بود و خیالم راحت شد.. دیگه شبیه پنگوئن راه میرم.. چقدر دلم واسه ورزش کردن تنگ شده.. واسه دوییدن تو جاده های جنگلی شمال عزیزم.. واسه وقت هایی که بوی عطر بهارنارنج رو استشمام میکردم و با روحیه عالی میرفتم ورزش.. *** آبجی یک دیروز بهم گفت فردا امتحانام تموم میشه میخوای بیام پیشت.. با اینکه خیلی بهش نیاز دارم و دوست دارم بیاد، اما هنوز حرفایی که عید بهم زد رو دلم سنگینی میکنه و میترسم از لحن صحبتش و رفتاراش.. گفتم ممنون آبجی من که هنوز مشخص نیست کی زایمان کنم.. اگه دیدم بهم سخت میگذره بهت خبر میدم بیای.. *** چقدر دلم مامانم رو میخواد.. میدونم همسرم ازش کاری بر نمیاد و بعد از زایمان تنهایی خیلی بهم سخت میگذره اما واقعا کسی رو هم ندارم دلسوزم باشه و کمکم کنه.. خدا خودش بهم قوت بده.. *** این روزهای آخر خیلی خربزه میخورم.. کلا فقط دوست دارم خربزه و هندونه با نون بخورم فقط.. غذا هیچی نمیخوام. *** اسم دخترم رو میخوام بذارم غزل.. چطوره؟  زندگی به رنگ آبی...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی به رنگ آبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aabitarazasmand بازدید : 129 تاريخ : پنجشنبه 9 تير 1401 ساعت: 0:27

دلم یه رفیق مثل سین میم میخواد.. کاش بود.. چقدر راه درست رو بهم نشون میداد.. کتاب ها و کانال های خوب و مفید رو بهم معرفی کرد.. موقع امتحان چقدر کمکم کرد..خیلی وقته هیچ رفیقی ندارم.. تنهایی برام سخته.. اما انگار بی تفاوت و خنثی شدم و این چقدر بده.. همه امید و انگیزم پسرم هست.. چقدر حالم کنارش خوبه.. چقدر دوسش دارم.. چقدر فهمیده و درکش بالاست.. کاش زمان همه چیز رو بهتر کنه.. امیدوارم بعد از تولد دخترم و بهبود حالم، تلاشم بیشتر بشه واسه بهتر زندگی کردن.. کلی کار دارم که باید انجام بدم..  زندگی به رنگ آبی...ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی به رنگ آبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aabitarazasmand بازدید : 122 تاريخ : پنجشنبه 9 تير 1401 ساعت: 0:27